برخی افراد احساس می‌کنند چنان پر مشغله‌اند که فرصتی برای مدیتیشن ندارند یا مدیتیشن برای آنهایی است که سرشان شلوغ نیست. اما در واقع همین آدم‌های گرفتار و پرمشغله‌اند که سخت محتاج مدیتیشن هستند و از آن سود می‌برند. زمانی ماهاتما گاندی می‌گفت: «امروز آنقدر کار سرم ریخته و گرفتارم که به جای یک ساعت، دو ساعت مدیتیشن خواهم کرد.» او از تاثیر فوق‌العاده‌ای که از تمرین مدیتیشن حاصل می‌شود آگاه بود.

 


البته ناگفته نماند نیازی نیست فردی پرمشغله یا جاه‌طلب باشید تا از مدیتیشن بهره گیرید. هر کسی که خواهان بهبود کیفیت ذهن و سطوح انرژی خود و نیز طالب کسب توانایی آرام ماندن در غوغا و آشفتگی است نیز می‌تواند به تمرین مدیتیشن بپردازد. و کیست که چنین غنیمتی را طلب نکند؟
کیفیت زندگی هر فردی رابطه مستقیمی با وضعیت ذهنی‌اش دارد؛ بنابراین انجام تمریناتی که حالت ذهنی‌تان را بهبود بخشد، مثل تکنیک‌های تنفسی و مدیتیشن، خود‌به‌خود، کیفیت زندگی‌تان را بهبود خواهد بخشید. این تمرینات بر چه چیز دیگری موثر است؟ رابطه تان با خودتان و دیگران، مهارت‌های برقراری ارتباط، طریقی که چیزهای پیرامون‌تان را می‌بینید، توانایی‌تان در تصمیم‌گیری صحیح و افزایش شوروشوق کلی شما نسبت به زندگی و همگام شدن با آن.
کیفیت بی‌قرار ذهن
اکثر اوقات ذهن شما بین گذشته و آینده مردد و در نوسان است – یا سرگرم به خاطر آوردن رویدادی است یا درگیر برنامه‌ریزی برای انجام کاری در آینده. و هیچ یک از این دو حالت، شادی بخش نیست: معمولا یا نگران آینده‌ایم یا بر گذشته تاسف می‌خوریم یا تجلیل و تکریم اش می‌کنیم – و حتی این تجلیل و ستایش از گذشته با این حس «اما حالا دیگر اینطور نیست» همراه است. طبق پژوهشی که مت کیلینگز ورث از دانشگاه هاروارد انجام داده، ذهن انسان 9/46درصد از اوقات سرگردان است. این نوسان و سرگشتی فشار زیادی بر دستگاه عصبی وارد کرده که انرژی تان را هدر می‌دهد و این به معنای آن است که تا حد زیادی زیبایی و شادی زندگی را از دست می‌دهید.

نوشداروی استرس
اشخاصی که به‌طور منظم به تمرین مدیتیشن می‌پردازند به دفعات حالاتی چون سرزندگی عمیق، وضوح و آرامش ذهن و شادی وصف‌ناپذیری را توصیف می‌کنند. اما اغلب ما در بیشتر ساعات روز، اگر نگوییم در تمام‌مدت، در حالت به اصطلاح «سمپاتیکی» به سر می‌بریم: حالتی که در آن عصبی، تحریک شده، آزرده و انباشته از هورمون‌های «ستیز یا گریز»ی هستیم که در رگ‌هایمان تلمبه و ریخته می‌شود. در این حالت قلب تندتر می‌تپد، مقدار آدرنالین بالاست، تنفس اغلب سطحی است و احساس تحت فشار بودن و استرس و شتاب‌زدگی داریم.
وجود آدرنالین برای توفیق در امور ضروری نیست. به علاوه، اثرات درازمدت ترشحِ مداوم این هورمون به شکل وخامت وضعیت سلامتی و عمکرد ناکافی جسمی فرد بروز پیدا می‌کند. مدیتیشن این توانایی را به شما می‌دهد تا دستگاه عصبی سمپاتیک را خاموش کرده و در وضعیت «آرامش و گوارش» قرار یابید: وضعیتی وارهیده اما هوشیار، متمرکز، شاد، آرام و سرشار از انرژی.

چشم‌ها را باید شست ...
افزون بر آنچه گفته شد، مدیتیشن موجب تشدید ادراک و تیزتر شدن قدرت مشاهده نیز می‌شود. ذهنی که در سکون قرار یافته و از هر فکری خالی شده بسیار راحت‌تر از زمانی که در هیاهوی افکار غوطه می‌خورد به وجود چیز‌های پیرامونش پی می‌برد. مثلا تصور کنید چه تاثیری می‌توانست داشته باشد اگر می‌توانستید بی‌غرضانه عواطف منفی‌تان را همان‌گونه که بروز می‌یابند مشاهده کنید، چنان‌که گویی در حال مشاهده خودتان از نگاه شخص دیگری هستید. در این وضعیت دیگر هویت خودتان را با این عواطف یکی ندانسته و در عوض خود را به‌عنوان شخصی می‌دیدید که در آن لحظه خاص مثلا در حال تجربه اضطراب است. وقتی به این قابلیت دست یافتید که بی‌طرفانه به مشاهده یک غلیان احساسی منفی بنشینید و با دقت به سیر و سفر این احساس در درونتان چشم بدوزید، این توانایی را خواهید یافت تا انتخاب و اختیار کنید که آیا آن غلیان احساسی را بروز دهید یا بر آن تاثیر بگذارید. این قابلیت برای هر انسانی مهارت بی‌اندازه مفیدی است زیرا این امکان را فراهم می‌کند تا خود شما تصمیم‌گیرنده نهایی در مورد غلیان‌های احساسی و عواقب‌شان باشید. ویکتور فرانکل، روانپزشک نامی، در این‌باره می‌گوید: «بین محرک و واکنش، فضا و فاصله ایست؛ آزادی و قدرت ما برای واکنشی که نشان می‌دهیم در آن فضا قرار دارد، و رشد و شادکامی و سعادت ما در واکنش و پاسخ ما جای گرفته است.»

تاثیرات مدیتیشن بر مغز
آثار و منافع مدیتیشن فقط به همین موارد ختم نمی‌شود. حدود یک سال پیش تحقیقی در دانشگاه هاروارد نشان داد که مدیتیشنِ ذهن آگاهی، عملا منجر به افزایش تراکم ماده خاکستری در هیپو کامپ می‌شود – ناحیه‌ای در مغز که با حافظه و یادگیری مرتبط است. به عقیده کریس دیل، مربی ارشد یوگا در  «بنیاد هنر زندگی»، به نظر می‌رسد سبک‌های گوناگون مدیتیشن، اثرات مختلفی بر جای می‌گذارد. به گفته او به‌ویژه آن نوع مدیتیشنی که عاری از هر نوع تلاشی است مثل مدیتیشنِ ساده تمرکز بر تنفس، اثر مخرب و زیانبار استرس را معکوس کرده و از سرعت روند پیری می‌کاهد.
آمیگدال قسمتی از مغز است که با عواطف و غلیان‌های احساسی مرتبط است و به ویژه وقتی به وجود خطری پی می‌برید (فارغ از اینکه آن خطر، واقعی است یا خیر) فعال می‌شود. وقتی آمیگدالتان فعال شود، زمام امور را در دست گرفته و کارکرد بخشی از مغز را تعطیل می‌کند به‌طوری که شما عملا و به معنی واقعی کلمه دست از فکر کردن می‌کشید – در عوض کاملا هیجان زده شده و واکنش نشان می‌دهید. البته اگر حیوان درنده‌ای در تعقیبتان باشد مکانیسم فوق‌العاده ایست، اما وقتی خونسردی خود را نزد مافوقتان از دست می‌دهید دیگر چیز جالبی نیست. بررسی MRI  روی کسانی  که بیش از ده هزار ساعت مدیتیشن کرده بودند نشان داد که می‌توان به واسطه مدیتیشن این آمیگدال بدوی و فاقد ظرافت را مغلوب کرد و تحت نظارت قرارداد؛ هر چه بیشتر تمرین کنید، موثرتر از پس این کار برخواهید آمد.
خبر خوب این است که مجبور نیستید به اندازه کسانی که ذکرشان رفت آنقدر مدیتیشن کرده باشید تا اثرات مدیتیشن قابل اندازه‌گیری شود. آخرین تحقیقات نشان می‌دهد فقط کافی است به مدت صد دقیقه مدیتیشن کرده باشید تا اثرات قابل مشاهده و اندازه‌گیری بروز یابد.