هفت گام آرامش چنانکه از نامش پیداست از مراحل و گامهایی تشکیل شده و هنرجو یا کارورز در هر مرحله با تمریناتی به ظاهر ساده اما موثر و شفابخش آشنا خواهد شد که به مدد آنها استرس و فشارهای روانی را از خود دور کرده، الگوهای رفتاری منفی را دگرگون ساخته، تعادل و سلامتی جسم و جان را ارتقا بخشیده و خرسندی و خشنودی روح و روان را به زندگی خود دعوت میکند. تمرینات هفت گام آرامش بر پایه نظریه سامانههای انرژی لطیف و نالطیف کالبدی قرار یافته است، نظریاتی که سنگ زیربنای سامانههای شفابخشی روان – تنی کهن را شکل میدهد.
در عصر جدید، آشفتگی، بهت و سردرگمی و اضطراب چنان به سکه رایجی در زندگی روزمرهمان تبدیل شده که از فرط فشار و تنگناهای روانی مجالی برای لذت و خرسندی از زندگی برایمان نمانده است. هفت گام آرامش در پی بیاثر و خنثی کردن اثرات مخرب و دهشتناک این ملغمه روانی دوران نوین است: تا حسهای خاک گرفته و خواب رفته را بیدار کنیم و قلبها را بگشاییم و به قول سهراب سپهری بگذاریم روحمان در جهت تازه اشیاء جاری شود و بار دیگر شور و سرمستی را به زندگیمان وارد کنیم.
مراحل وارهیدگی در هفت گام آرامش
تمرینات هفت گام در سه سطح و مرتبه در حوزه تجربی و آگاهی افراد بروز مییابد که با سه سطح متفاوت از وارهیدگی در ارتباط است. در اولین سطح، احساسات آشکارا رنگ و بوی فیزیکی و عاطفی به خود میگیرند: احساساتی چون گرما یا سرما، شادی یا احساس غم. این احساسات را میتوان به سهولت شناسایی و توصیف کرد: ممکن است حس خارش و مورمور شدن، احساس درد خفیف یا شاید احساس آرامش و وارهیدگی و هجوم جریان انرژی در سراسر بدن فرد تجربه شود. همه اینها احساساتی است که در سطح نمود مییابند و میتوانیم در نقاط خاصی از بدن آنها را بیابیم و در حین انجام تمرینات نسبت به حضورشان در بدن هوشیار باشیم.
با توجه کامل به این احساسات اولیه جسمی یا عاطفی، میتوان از آنها بهره گرفت تا به سطح عمیقتری از حالات و احساسات رخنه و نفوذ کرد جایی که میتوان موانع ایجادشده در مسیر حرکت جریان انرژی را ردیابی کرد. این انسدادهای انرژتیک را نمیتوان با توصیفات فیزیکی یا عاطفی مشخص کرد بلکه بیشتر با کیفیتی بازدارنده وصفپذیرند، کیفیاتی چون سفتی و چسبندگی. در حالی که سختتر از مرحله اول میتوان به ژرفای این لایه از احساسات وارد شد، انسدادهای انرژتیک را میتوان با نوعی از تمرینات تمرکزی باز و گشوده از میان برداشت. در این مرحله این حس به فرد دست میدهد که تمرین خودبهخود در حال انجام است و در عین حال تمرینکننده کاملا بر احساسات و حالاتی که بر او میرود واقف و هوشیار است. هرچند احساسی که در این مرحله از «خود» به تجربه مینشیند سختی و صلبی کمتری دارد.
به محض ارتباط با سومین سطح از احساسات برای نخستین بار به دنیای انرژی یا تجربه ناب وارد میشویم جایی که همه پسماندهها و فضولات الگوهای رفتاری تعالی مییابند. در این مقام و مرتبه دیگر هیچ احساسی خارج از وجود فرد قابل شناسایی و هویتبخشی نیست و فقط کیفیتی سیال و روان همچون شعفی بیحد و مرز و مقاومتناپذیر وجود فرد را دربرگرفته و بر او حاکم است: نه میدانیم این کیفیت چه هست یا کجاست یا چگونه حادث میشود زیرا در این مقام دیگر اثری از «من» فردی یافته نیست، هر چه هست احساسی است که کاملا با آن یکی گشتهایم، که همانا اوج وارهیدگی و آرامش روان خواهد بود.
جریانهای انرژی
انرژی پیوسته در میان کالبدمان، از سلولی به سلول دیگر، بین ذهن و بدن و میان ما و دنیای خارج از ما جریان دارد. با هر حرکت و احوالی که تجربه میکنیم، حتی با نفس کشیدن، انرژیهای درون و اطرافمان بهطور مدام و پیدرپی بر هم تاثیر میگذارند. غالبا ماده و انرژی را مخالف و متضاد هم تصور میکنیم در حالی که حتی سختترین اشیاء هم در واقع از انرژیهای جنبده و در حال حرکت شکل یافته است: انرژی و ماده در همه سطوح، همسان و برابرند. کالبدهای فیزیکیمان خیلی کمتر از آنچه به نظر میرسد جسمیت و سختی دارند؛ در واقع بهجای آنکه سخت و ثابت و نفوذناپذیر باشند در اصل ماهیتی سیال و گشوده داشته و در روند مداوم تندار کردن انرژیها مشارکتی فعال دارند.
وقتی این انرژیها به نرمی و بدون مانع در جریان باشند ما به منبع بیکرانی از انرژی دسترسی داریم؛ بدنمان سالم است و ذهنمان پاک و شفاف و حواس حیاتیمان مثل باقی بخشهای وجودمان احیا شده و حیات تازه مییابد. احساس عشق و گشودگی بنیان هستیمان را تغذیه میکند و چون خورشیدی فروزان به پیرامونمان میتابد و هر چه در ساحت وجودی ما به تجربه درمیآید در این روند بیپایان شادمانی و تنداری انرژیمند حضور دارد.
هنگامی که جلوی این جریان آزاد را میگیریم و حرکت انرژی را کند کرده از مسیر اصلی منحرف میکنیم آنچه به تجربه درمیآید تجربهای ناکامل و چروکیده است. با متمرکز ماندن روی افکارمان، به جای تجربه مستقیم احساسات و ادراکات و روانه کردن این جریان عظیم به سوی قلب یعنی جایگاه تعمیق خرسندی روح و طرب و شادی بیپایان جسم، همه حواس جسمانی را منجمد میکنیم. مانند زنبورهای عسلی میشویم که برای جمع کردن گرده روی گلها زیبا مینشیند اما هرگز شیرینی عسل را مزه نمیکند.
انسان امروز، شوربختانه، از تمام منابع درونی رضایتمندی و خرسندی و احساساتی که از ژرفای وجودش سرچشمه میگیرد گسسته است و با معطوف و متمرکز کردن انرژیهایش به سمت دنیای مادی در جایی بهجز وجود خودش در جستوجوی شادی و رضایت خاطر در سرگشتگی مدام به نفرینی ابدی گرفتار آمده است.
در عوض لذت بردن از آنچه اکنون در اختیارمان است ذهنمان را با تصورات و انتظارات بیهوده از چیزی که شاید در آینده نصیبمان گردد پر کردهایم. به جای آنکه انرژیمان را به قصد برانگیختن احساسات بیشتر، به عمق هیجانات هدایت کنیم فقط با لایه بیرونی و سطحی احساسات حقیقیمان ارتباط مختصری برقرار کرده و به سرعت از آن میگذریم.
در تقابل با عمق و پایداری احساسات، هیجانات سطحیاند و کاملا بیثبات و دچار تغییرات پیدرپی. هیجانات به سرعت و سهولت برایمان تاثرات حسی ایجاد میکنند اما این تجربههای حسی آنی نامتعادلند و نمیتوانند حقیقتا موجب رضایت خاطر حقیقی ما را فراهم کنند - به جای کامل کردن، آشفتگی بهبار میآورند و سپس تنشهای روانی ناشی از این آشفتگی خود را در سطح جسمی بروز میدهند که خودبهخود سفتی و سختی بیشتری ایجاد کرده که در الگوهای فکری، احساسی و رفتاری بازتاب پیدا میکند.
همزمان با ضعیف شدن و تقلیل تواناییمان در برقراری ارتباط با حواس پنجگانه، انرژی و زندهدلی و سرزندگی ما نیز نقصان مییابد. در واکنش به این اتفاق شاید برای صرفهجویی در انرژی به ابزار و ادواتی تکیه کنیم که به اصطلاح از اتلاف انرژی ما جلوگیری میکند مثل ماشین لباسشویی که با برق کار میکند. اما این اتکا و پشتگرمی به انواع انرژیهای بیرونی تنها کاری که میکند تضعیف و سست کردن هر چه بیشتر تندرستی و سلامتی است. و بعد به دنبال درمان خود با روشهای مرسوم و متداول میرویم آن هم در حالی که تنمان را شیای بیگانه دانسته و آن را جدای از وجودمان متصوریم؛ نتیجه آن میشود که به جای ترمیم و شفای جدایی مضر و زیانبار جسم و ذهن این افتراق و انفصال را بیشتر میکنیم.
چیزی که اغلب از درکش غافلیم آن است که علاج و چاره کار در یکپارچگی و اتحاد ذهن و جسم نهفته است. در هفت گام آرامش راه حصول و دستیابی به این هدف برای کارورز بهخوبی مشخص و تعریف شده است: با برانگیختن و بسط و گسترش حواس و احساسات تا مرحلهای که بتوان نهایتا همه انرژیها را، چه مثبت چه منفی، به انرژی خالص و ناب کیهانی تبدیل کرد.
ارتباط با این انرژی خنثی ناب غالبا در خلال مراحل پیشرفتهتر تمرینات هفت گام آرامش اتفاق میافتد (گرچه این ارتباط میتواند در هر زمانی روی دهد). وقتی این ارتباط برقرار گردد آرامآرام کار بر روی لطیفترین پیکربندی سطح انرژی بدن شروع شده و میتوان گشایش مراکز انرژی را تجربه کرد.
هفت گام آرامش و درک ماهیت هستی
تمرینات هفت گام آرامش به مثابه روشی است برای از خواب غفلت بیدار کردن خویشتن خویش نسبت به ذات و سرشت هستی و گذرگاهی است برای ادراک سازوکارهای حاکم بر آن. با فعال کردن انرژیهای درون بدن رفتهرفته به نحوه عملکرد ذهن و ماده و تاثیرات متقابل این دو بر هم پی میبریم به درک و رهیافت تازهای از قوانین فیزیک میرسیم - که چگونه حواس جسمانی برانگیخته میشوند، ادراکات به چه سان شکل گرفته، مفاهیم خلق شده و رویدادهای ذهنی پا به عرصه وجود میگذارند. به محض آگاهی از نیرو و انرژیای که در همه عالم هستی نفوذ کرده و بر آن حاکم است، قادر به دیدن، تعقیب و تجربه توانش و عامل بالقوه این انرژی خواهیم بود و در پی آن، ویژگی مرتعش و پویای دنیای مادی را درک کرده و این انرژی حیاتی و سرزندگی بیپایان را برای تغذیه و پرورش وجودمان به درون میکشیم.