موضوع مهمی که باید در این مقوله سلامتی مطرح شود این است که آیا طبیعت از ما در برابر بیماریها حمایت میکند یا خیر؟ اگر حمایت نمیکند دلیل آن چیست؟ چرا باید فرزند یک حیوان وحشی در دل جنگل یا بیابان، به محض بهدنیا آمدن بدون هیچ مشکلی جویای پستان مادر باشد و از آن طرف نیز سینه مادر بلافاصله فوران شیر داشته باشد؟ در حالیکه بارها شنیدهایم فرزند آدم متمدن در مجهزترین مراکز زنان و زایمان متولد شده است ولی گیج بوده و نمیتواند سینه مادر را بمکد و یا مادر برای تغذیه نوزاد خود شیر ندارد!
این تضاد از کجاست؟ چرا سیستم هورمونی مادر آنقدر گیج و سردرگم است که نمیتواند بهموقع و به مقدار کافی ترشح شیر را در پستان مادر عامل شود؟ چرا نوزاد انسان بعد از تولد نمیداند باید چکار بکند ولی نوزاد حیوان در دل جنگل در عین توحش بلافاصله بعد از تولد میداند چگونه باید تغذیه خود را آغاز کند. آن نوزاد وحشی را چه نیرویی راهنمایی میکند و این نوزاد متمدن را چه عاملی گیج کرده است؟ چرا آن شعور، نوزاد انسان را راهنمایی نمیکند؟ چرا سیستم هورمونی، انسان را بهگونهای هدایت نمیکند که به محض تولد، تولید و سپس فوران شیر انجام گیرد؟
این نیروی حمایتکننده و هدایتگر چه نامیده میشود؟ چرا انسان متمدن را حمایت نمیکند؟ نکند همین تمدن و تجهیزات و صنعت شکوفاست که مانع حمایت طبیعت از بشر شده است؟! چرا امروزِه بهخصوص در کشور ما آمار بیماریهایی که شامل رشد غیرطبیعی سلولی است مثل سرطانها و همچنین حمله غیرطبیعی سلولهای دفاعی بدن به بافتهای خونی مانند روماتیسمها زیاد شده است؟ چرا سلولهای بدن رشد غیرطبیعی یا غیرطبیعتی دارند؟ کدام آگاهی باید جلوی این بینظمی را بگیرد؟ کدام نیرو و شعور است که باید به سلولهای دفاعی بدن بفهماند این میکروارگانیسم مهاجم است که باید مورد حمله قرار بگیرد نه بافت خود بدن؟ این نیرو، این شعور، این فهم بیولوژیک چیست؟ و چه نام دارد؟ و ما بر سر آن چه آوردهایم؟
خالق متعال در کنار مغز و قدرت تفکر و تجزیه و تحلیل آن، شعوری آفریده است بهنام غریزه که در تمام موجودات زنده وجود دارد و وظیفه آن مدیریت زندگی موجودات است. از آنجاییکه غریزه بین تمام موجودات مشترک است، به همین خاطر مسوول همسوسازی همه موجودات در راستای یک غالب زندگی، بهنام طبیعت است. حکمای طب سنتی وقتی گستره این نیرو را در ارتباط با انسان بررسی میکنند از آن با عنوان طبیعت آدمی یا قوه مدبره یاد میکنند و بهقول حکیم عالیرتبه ایرانی، رازی، طبیب حاذق، خادم طبیعت بوده و باید در برخورد با بیماریها هنرمندانه طبیعت بدن را بیدار کند.
طبیعت غالبی است که از یکسو موجودات زنده و از سوی دیگر بستر زندگی موجودات که همان کره خاکی و اقلیمهای متفاوت آن باشد را در آغوش مدیریت خود گرفته است. طبیعت شعور خدادی است که البته قوانین خاص خود را دارد و هر وقت بشر از این قوانین سرپیچی کرده، ضرر آن را هم دیده است. چه آن زمانی که با ساختوساز و ریختوپاش، اقلیم خود را دستکاری و تخریب کرده و چه هنگامیکه با بیاعتنایی به قوانین وضع شده توسط طبیعت در مورد جسم خویش، خود را به مهلکه انواع بیماریها انداخته است.
چرا طبیعت با ما قهر کرده است؟ آیا واقعا طبیعت یا غریزه که باید ما را در آغوش حمایتی خود بگیرد و تمام جزییات مرتبط به جسم ما را از دوران جنینی تا مرگ، دوشادوش سیستم ارادی و مغزی بهعهده بگیرد، وظیفه خود را در قبال ما به نحو احسن انجام میدهد؟ خیر چنین نیست. مگر ما چقدر براساس غریزه رفتار میکنیم که انتظار داریم غریزه ما را حمایت کند. چقدر زندگی خود را براساس قوانین طبیعت برنامهریزی کردهایم که اکنون چنین توقعی را از او داریم. مثال ما و طبیعت و غریزه، مثال کودکی است که تا وقتی توصیه و حرف مادر را گوش میدهد و دست خود را از دست مادر رها نمیکند از خطرهای زیادی که پیرامون او هستند، در امان خواهد بود. کودکی که عقلش یا ترواشهای مغزیاش آنقدر قوی نیست تا او را در برابر بسیاری از خطرهای اطراف محافظت کند، هنگامیکه دست خود را از دست مادر خارج کرد، باید منتظر رخ دادن بسیاری از حوادث در اطرافش باشد. این کودک با عقل ناقص خود نمیتواند تفاوت بین پیادهرو و خیابان را تشخیص دهد بلکه این مادر است که او را از تمام این خطرات محافظت میکند، ولی تا چه زمانی؟ تا زمانیکه گوش به توصیهها و نصیحتهای مادرانه داده و دست خود را از دستش خارج نکردهایم. اکنون دست ما از دست مادر طبیعت خارج شده است.
امروز این اتفاق شوم برای مردم کشور ما و بسیاری از ساکنین این کره خاکی پیش آمده است. هنگامیکه با کوچکترین درد سراغ مسکن میرویم و یا وقتی که با کمترین درجه تب در بدن خیلی سریع شروع به خوردن آنتیبیوتیک میکنیم و بلافاصله با آنتیهیستامینها اقدام به بند آوردن آبریزش بینی و سرفهها میکنیم و به هیچ عنوان به قوای درونی یا سیستم دفاعی بدن فرصت مقابله با عوامل مهاجم یا بیماریزا را نمیدهیم، از قوایی که همگی تحت فرمان و مدیریت غریزه یا طبیعت ما هستند چگونه انتظار داریم سیستم دفاعی و ضدالتهاب بدن، که با افراط در مصرف مسکنها و یا آنتیبیوتیکها هیچ وقت اجازه عرضاندام و تقویت شدن به آن را ندادهایم، در مواقع لزوم ما را در برابر بیماریها محافظت کند؟
و چرا تعجب میکنیم در بیماریهای روماتیسمی همین سلول دفاعی که باید دفاع بدن باشد خودش نقش مهاجم و تخریبگر را بازی میکند؟ وقتی میخواهیم یک سرماخوردگی ساده را با دگزامتازون یا دیگر کورتونها سریع بهبود ببخشیم، آیا حقمان نیست که همین بدن در مقابل یک ویروس آنفلوآنزا هم کم آورده و در برابر آن تسلیم شود. آن وقت است که یک اپیدمی آنفلوآنزا در کشور چندین کشته برجای میگذارد. حال سوال اساسی این است که با این سیستم دفاعی ضعیف، تکلیف بیماریهایی مثل سرطان یا روماتیسمها چه خواهد شد. کورتونها باعث گیجی شعور بدن میشوند و متاسفانه در کشور ما به راحتی تجویز و همچنین استفاده میشوند. اگر آمار مصرف مسکن و آنتیبیوتیک و کورتونها را در کشور مشاهده نمایید، درخواهید یافت که بیش مصرفی دارو، چه برسر شعور بدن و سیستمهای تحت کنترل آن آورده است.
مسئله تا آنجا بغرنج شده است که اگر در جامعه، طبیبی دارو کم تجویز کند، او را بیسواد میدانند.
سیستم ایمنی و هورمونی و تنظیم غدد درونریز، تنظیم عملکرد کبد، سیستم سمپاتیک و پاراسمپاتیک و دیگر سیستمهای غیرارادی بدن همگی تحت کنترل همین غریزه و شعور بدن هستند. نیروهایی که در کنار قدرت تفکر و تعقل مغز انسان میتوانند بهترین شرایط را برای زندگی سالم و طولانی فراهم کنند، ولی با زندگی صنعتی و تخریب طبیعت و محیطزیست و دخالت صنعت در تغذیه (خوراکهای صنعتی، دخالتهای ژنتیکی در نژاد و نوع میوهها و سبزیجات و غلات، استفاده از دارو و آنتیبیوتیک در پرورش دام و طیور، استفاده فراوان از کودهای نیتروژنی در سبزیجات، کاربرد فراوان رنگهای صنعتی در تنقلات و کنسروها و فستفودها (که همگی جایگزین غذاهای استخراج شده از طبیعت شدهاند) و آفتکشها، سموم شیمیایی بهکاررفته در کشاورزی و مصرف نابجای داروها، چه بر سر این هدیه الهی آورده ایم.
در سال دوم دانشکده پزشکی روزی استاد بهداشت دانشکده به نکته جالبی اشاره کرد. ایشان در یکی از زمانهای استراحت که جوی صمیمانهتر بر کلاس حاکم بود به خنده گفت: سالها بهعنوان مدرس بهداشت سعی میکردم از لحاظ رعایت نکات بهداشتی سرآمد همه باشم و هیچ موردی از زیردست من فرار نمیکرد. همیشه مراقب بودم تا بهترین وضعیتی بهداشتی در اطراف خود و خانوادهام پیاده کرده باشم، ولی برعکس بیشتر اوقات نسبت به دیگران، خانواده من بیشتر درگیر بیماریها بودند و این موضوع برایم بسیار پیچیده بود که چرا با وجود این همه رعایت مسایل بهداشتی، من و خانوادهام از همه زودتر دچار بیماریها بهخصوص اپیدمیها میشویم.
یافته این استاد دانشگاه علوم پزشکی ایران بسیار جالب بود. ایشان میگفتند بعد از مدتها تفکر به این موضوع مهم پی میبردم که تاکنون با کمک گرفتن از مغز و تجربهها و علوم فراگرفته به بهترین نحو مسایل بهداشتی را رعایت کرده بودم ولی از یک نکته غافل بودم. اینکه در این میان کمترین اعتنا و اهمیت را به شعور خود بدن داده بودم و بهجای اینکه گاهی دفاع و مبارزه را بهعهده خود بدن بگذارم، فقط با رعایت کامل نکات بهداشتی از بدنم یک موجود پاستوریزه و بسیار ضعیف با یک سیستم دفاعی تنبل و غیرورزیده بر جای گذاشته بودم و به همین دلیل با شیوع اپیدمیهای ساده، من و خانوادهام مبتلا میشدیم. این استاد بزگوار مدعی بود از وقتی که رعایت وسواسگونه بهداشت را کنار گذاشته و یک رفتار بهداشتی متعارف را پیش گرفته و اعتقاد پیدا کرده بود- بعضی وقتها بهتر است سیستم دفاعی بدن با بعضی از میکروبها و ویروسها آشنا شود تا در دفاع ورزیدهتر شود- دیگر کمتر و دیرتر از قبل دچار بیماری میشد.
البته ذکر این خاطره از یک متخصص بهداشت محیط به این معنا نیست که بنده طرفدار رعایت مسایل بهداشت محیطی و یا فردی نیستم ولی اعتقادم این است که فرای تصمیمهای عقلی که ما در برابر عوامل بیماریزا میگیریم، طبیعت نیروها و شعورهایی برای مقابله با همین عوامل بیماریزا در درون ما گذاشته است که هرچه بیشتر با عوامل بیماریزای ساده مثل ویروسهای سرماخوردگی و همچنین باکتریهای مولد عفونتهای معمول برخورد کنند و بهجای دخالت سریع دارویی، اجازه و زمان دهیم تا جسممان در پرتو حمایت تغذیهای و روحی با عامل بیماریزا مبارزه کند، آنوقت سیستمهای دفای ما ورزیدهتر شده و چنانچه در برابر عوامل مخربتر و مرگبارتر قرار گیرند، از پیش دست و پا نخواهند بود. پس در رعایت بهداشت فردی نه افراط جایز است نه تفریط. همچنین در صورت بروز عفونتهای ساده مثل سرماخوردگی و یا اسهال، بلافاصله اقدام به مصرف آنتیبیوتیک نکنیم و درعوض با تغذیه مناسب و مشورت با پزشک دلسوز و آگاه، طبیعت و قوه مدبره بدن را در مبارزه با آن بیماریها یاری کنیم. در پایان؛ زندگی صنعتی یعنی دور شدن از طبیعت و تمام قوانین آن که توسط خالق متعال برای داشتن یک زندگی سالم بر روی این کره خاکی وضع شده است.